دانش روانشناسی در چند دههی اخیر و به تبع آن مطالعهی کتاب روانشناسی در میان مردم طرفداران بسیاری پیدا کردهاست. وقتی به ماهیت علم روانشناسی دقت کنید پی میبرید که این حوزه میتواند به افراد کمک کند تا چرایی رفتار خود و اطرفیان خود را درک کنند.
مطالعه کتاب روانشناسی می تواند چگونگی تغییر رفتار را نیز آموزش دهد. افراد مختلف با سطوح علمی متفاوت و حتی افرادی بدون تحصیلات آکادمیک در حوزه روانشناسی، به منظور شناخت بهتر خود، توسعه فردی، بهبود زندگی و یادگیری چگونگی برخورد با مسائل و شرایط مختلف، اقدام به خرید کتاب روانشناسی میکنند.
روانشناسی دارای شاخههای متفاوتی همچون روانشناسی سلامت، روانشناسی شخصیت، روانشناسی کودک، روانشناسی کار و… است که هر حوزه مخاطبان مخصوص خود را دارد. در ادامه مجموعهای از بهترین کتاب های روانشناسی از شاخههای مختلف معرفی شده است.
انسان در جستجوی معنا
انسان در جستجوی معنا یکی از بهترین کتابهای روانشناسی ویکتور فرانکل است که نخستین بار در سال ۱۹۴۶ بعد از پایان جنگ جهانی دوم منتشر شد. او در بخش نخست این کتاب روانشناسی تجربیات هولآور و تاثیرگذارش را از سه سال حضور در اردوگاههای کار اجباری آشویتس و داخاتو نوشته و در بخش دوم، با استفاده از این تجربیات، نظریهی معناگرایی خود را شرح داده است.
اما فرانکل مثل هر دانشمند دیگری، تا زمان حیاتش یعنی تا ۴۶ سال بعد از آن، این کتاب روانشناسی را بازنگری کرد و با ویراستهای تازه دیدگاهش را گسترش داد و اصلاح کرد. او پنج سال پیش از مرگش در سال ۱۹۲۲ ویراست تازهای از کتاب منتشر کرد. ترجمه آخر این کتاب روانشناسی بر اساس همین نسخه آخر است که نسبت به نسخههای اولیه تفاوتهایی دارد.

اثر مرکب
اثر مرکب نوشته ی درن هاردی و نشر میلکان برای افرادی معمولی با سبک زندگی روتین و یکنواخت نوشته شده است که فقط میخواهند در کار، روابط یا وضعیت کلی خود پیشرفت کنند. این کتاب روانشناسی هیچ جادویی ندارد جز تمرکز و توجه بر اعمال و عادات قدیمی. خواندن این کتاب روانشناسی برای هر کسی که میخواهد به سطح بالاتری از موفقیت برسد، ضروری است.
دارن هاردی در کتاب خود نشان می دهد که چگونه از قدرت اثر مرکب برای ایجاد موفقیت و زندگی خارق العادهای که می خواهید استفاده کنید. اثر مرکب استراتژی سازگاری با انتخاب های کوچک و هوشمندانه در طول زمان است که نتایج قابل توجهی را به همراه خواهد داشت. این اصل ساده و اساسی به شما کمک میکند موفقیت خود را چند برابر کنید، پیشرفت خود را دنبال کنید و به اهداف خود برسید.
“کسب موفقیت سخت است. این فرآیند پرزحمت و گاهی اوقات حتی خستهکننده بوده و تبدیل شدن به فردی ثروتمند، تأثیرگذار و در سطح جهانی در زمینه کاری کند و دشوار است.» با این حال، شما از قبل دانش لازم برای موفقیت را دارید و به اطلاعات جدیدی نیاز ندارید. در عوض، شما باید رفتارها و عادات جدیدی ایجاد کنید که به سمت موفقیت باشد.

نیمه تاریک وجود
کتاب نیمه تاریک وجود اثر دبی فورد نویسنده، مدرس و سخنران آمریکایی برای اولین بار در سال ۱۹۹۸ منتشر شد. این کتاب که موضعی روانشناسانه دارد، بسیار مورد استقبال قرار گرفت و هنوز پس از گذشت ۲۳ سال از چاپ، از کتاب های تاثیرگذار به شمار میرود.
دانشگاهها و مؤسسات آموزشی برتر دنیا این کتاب را تدریس کرده و مشاوران، روانشناسان و روانکاوان به نام در سراسر جهان نیز خواندن آن را به شدت توصیه میکنند. اما سوال اینجاست. چه چیزی این کتاب را از دیگر کتاب ها متمایز میکند؟
«نیمۀ تاریک وجود» از بخشی از وجود شما سخن میگوید که به روی آن چشم بسته و نادیدهاش گرفتهاید. بخشی از خود شما که بدون پذیرش آن هیچگاه کامل نخواهید شد و به یکپارچگی دست نخواهید یافت. برای قضاوت نشدن، پذیرفته شدن، محترم ماندن و در نهایت داشتن زندگی سالم و شاد باید درون خود را شناخت و با آن مواجه شد.
هنگامی که متوجه شوید آنچه در زیر لایه رویی آگاهی قرار دارد، فقط افکار و احساسات پردازش نشده است، زخمتان التیام می یابد. هنگامی که اجازه دهید بخشهای سرکوب شده وجودتان رو بیایند، می توانید راحت شوید و دوباره با آسودگی نفس بکشید. هنگامی که نقابی را که حساسیت و انسانیت شما را پوشانده است، از چهره برگیرید، با وجود حقیقی خود روبهرو می شوید. نیمه تاریک وجود – دبی فورد

نجات از هزارتو
اگر روزی به خود بیایید و از خود سوال کنید: «زندگی همین بود؟! واقعا همین؟!» آن وقت تکلیف چیست؟ این دقیقا همان پرسشیست که دکتر نیکول لپرا (Dr. Nicole LePera)، نویسندهی کتاب نجات از هزارتو (How to Do the Work: Recognize Your Patterns, Heal from Your Past, and Create Your Self) درست در آستانهی جشن تولد سی سالگی به آن برخورد.
او با سد ذهنی بزرگی مواجه شده بود و با وجود موفقیتهای بسیار به عنوان یک همسر، مادر و روانشناس، همچنان خود را اسیر در هزارتوی سوالات کشفنشدهی درون میدید. اما در همان زمان بود که آن لحظهی موعود و تحول اساسی از راه رسید و نتایج سفر و بررسی های درئنی خود را در قالب کتاب مطرح ک
کتاب نجات از هزارتو اولینبار در سال ۲۰۲۱ منتشر شد و نسخهی فارسی آن با تلاش انتشارات متخصصان، به دست علاقهمندان دنیای کتاب و کتابخوانی رسید.
این کتاب یک رویکرد انقلابی برای درمان است که از قدرت «خود» برای ایجاد تغییر پایدار استفاده می کند. یکی دیگر از نقاط قوت کتاب استفادهی نویسنده از کهنالگوها برای توضیح انواع مختلف تجربیات آسیبزا است؛ آسیبهایی که ما در دوران کودکی آسیب تجربه میکنیم و الگوهای رفتاری ما را در بزرگسالی شکل میدهند.
اگرچه خودآگاهی، ویژگی اصلی ما انسانهاست، ولی بسیاری از ما آنچنان در دنیای درونی خود غرق هستیم که متوجه نمیشویم بهطور پیوسته در ذهن ما دستورات یا صحبتهایی شکل میگیرد. ما معتقدیم این صحبتها مربوط به خودِ حقیقی ما هستند، اما در واقع، این گفتوگوها فقط «فکر» هستند و ما تمام روز مشغول به عمل کردن طبق این افکار هستیم.

اگرچه خودآگاهی، ویژگی اصلی ما انسانهاست، ولی بسیاری از ما آنچنان در دنیای درونی خود غرق هستیم که متوجه نمیشویم بهطور پیوسته در ذهن ما دستورات یا صحبتهایی شکل میگیرد. ما معتقدیم این صحبتها مربوط به خودِ حقیقی ما هستند، اما در واقع، این گفتوگوها فقط «فکر» هستند و ما تمام روز مشغول به عمل کردن طبق این افکار هستیم.
بدن فراموش نمیکند
کتاب بدن فراموش نمیکند اثری است در حوزهی روانشناسی که با نظر به آسیبهای روانی و تروما، روشهایی را برای بهبودِ سلامت روان ارائه میدهد.
بسل ون در کولک در این اثرِ پرفروشِ نیویورک تایمز، از تجربیات خود در مواجهه با نمونههای مختلف بیماران استفاده میکند تا به افراد آسیبدیده کمک کند از تروما رهایی یابند و به زندگی معمولیِ خود بازگردند
بسل ون در کولک قصد دارد کتاب بدن فراموش نمیکند هم حکم راهنما را برای مخاطبانش داشته باشد و هم نقش دعوتکننده را ایفا کند؛ دعوتی برای متعهد شدن به مواجهه با واقعیت تروما، بررسی بهترین روش درمان آن و وقف خود، بهمثابهی افراد جامعه، برای بهرهگیری از تمامی ابزارهای موجود بهمنظور پیشگیری از وقوع آن.
این کتاب ما را در درک تروما یاری میرساند و سبب میشود تا هم به ساختار ذهن، هم به فرایندهایی که ذهن به کمک آن التیام مییابد، نگاه متفاوتی داشته باشیم.
نشر میلکان کتاب بدن فراموش نمیکند را با ترجمهی اکبر درویشی روانهی بازار کرده است.
«پی بردیم دردهایی هست بیش از حد جانکاه، غمهایی بیش از حد عمیق و وجدهایی بیش از حد زیاد که خودهای محدود ما توان ابرازشان را نداشتند. وقتی هیجان به این درجه میرسید، ذهن خفه میشد؛ و حافظه تا یکنواختشدن دوبارهٔ اوضاع، خالی میگشت.»

دیدگاهتان را بنویسید